کد مطلب:154196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

حکیم بن طفیل قاتل حضرت ابی الفضل
حكیم بن طفیل از كسانی بود كه امام حسین علیه السلام را تیر باران نمود و حضرت ابی الفضل را شهید كرد و لباس و اسلحه او را غارت نمود، مختار عبدالله بن كامل را بسراغش فرستاد و او را دستگیر نموده بطرف مختار می آوردند فامیل حكیم دست به دامن عدی بن حاتم زدند تا پیش مختار شفاعت كند، عدی، ابن كامل را گفت: دست از وی بردار؟ او گفت اختیار این كار با امیر است و به من ربطی ندارد، عدی گفت: پس مختار را خواهم دید، او به سوی مختار روانه شد شیعیان گفتند: می ترسیم مختار شفاعت او را بپذیرد با آن كه میدانی چه جرم بزرگی مرتكب شده است، بگذار او را بكشیم گفت: مختارید.

حكیم را كه شانه هایش بسته بود در كناری نگهداشتند و او را گفتند: تو بودی كه لباسهای عباس بن علی را غارت كردی؟ اكنون لباسهای ترا در زندگی بیرون می آوریم او را برهنه كردند و آنگاه گفتند: تو بودی كه تیر به طرف حسین علیه السلام پرتاب نمودی و می گوئی كه تیر من به جامه امام رسید و او را آزار نرسانید؟ بخدا قسم ترا تیر باران می كنیم چنانكه امام را هدف تیر قرار دادی.

از سه طرف تیرها به سویش پرتاب گردید و او را بر زمین افكند، آنقدر تیر بر بدنش زدند كه مانند خارپشت گردید.

عدی بن حاتم پیش مختار آمد، او را در كنار خود نشانید و احترام كرد و قبلا شفاعت او را درباره عده ای از افراد قبیله اش كه در كربلا بودند ولی كاری انجام نداده بودند پذیرفته


بود، عدی مقصود خود را بیان كرد، مختار گفت: برای خود جایز می شماری كه درباره قاتل حسین علیه السلام شفاعت كنی؟ عدی گفت: بر او دروغ بسته اند و گرنه كاری نكرده است، مختار گفت: اگر چنین است او را به تو بخشیدم

ابن كامل و همراهانش وارد شدند مختار پرسید این مرد چه شد؟ گفت شیعیان او را كشتند، پرسید: چرا شتاب كردید؟ ما شفاعت عدی را درباره اش پذیرفته بودیم، شیعیان به سخن من گوش ندادند، عدی ناراحت گردید و گفت: دروغ می گوئی بلكه دانستی كه امیر شفاعت مرا می پذیرد از این جهت در كشتن او شتاب نمودی، نزدیك بود میان ابن كامل و عدی نزاعی رخ دهد ولی مختار عبدالله كامل را امر به سكوت نمود و غائله پایان یافت [1] .


[1] طبري 657:8 كامل 242:4.